این مقاله گزیدهای از بخش دوم مطلب مختصر منتشر نشدهای است که خطاب به محکمۀ ایران، تشکیل شده در لاهه در 25-27 اکتبر 2012 باعنوان "سیاست جزایی در جمهوری اسلامی ایران، سندی در نقض فاحش حقوق بشر" ایراد گردید. در این مقاله تاریخی نهادهای حقوقی در جمهوری اسلامی ایران در چهارده سال اوّل آن ردیابی میشود. این مقاله شامل دو بخش است: (1) "ایجاد قوّۀ قضائیه و تدوین قانون مجازات در اوّلین دهۀ دولت فرقهگرا" و (2) "بررسی موجز وضعیت حقوق بشر در پایان اوّلین دهه." استدلال بر این پایه است که خمینی در سال 1979 زمام سرنوشت ایران را در دست گرفت و حکومت مذهبی را بر کشور تحمیل کرد؛ بخش عمدۀ طرح سیاسی او نابود کردن نتایج رَوَند هفتاد سالۀ نوین و غیرمذهبی تکامل تقنینیۀ منتج از انقلاب مشروطیت 1906، و کنار گذاشتن قوّۀ قضائیه غیرمذهبی و نیز کانون مستقلّ وکلا بود. امّا، همانطور که محقّقینی که به این موضوع پرداختهاند غالباً اظهار داشتهاند، او در ادامه خاطرنشان میسازد که، به علّت مشکلات ناشی از اتّخاذ اصول شریعت اسلامی در جامعۀ نوین پیچیده و این که بخش عمدهای از قانون (بخصوص قانون مدنی و تجارت) که در دست اجرا است میراث انقلاب مشروطیت است و نظام حقوقی که کماکان به قوّت خود باقی است و در طیّ هشت دهۀ بعد از آن تدوین گردید، آرمانهای اوّلیه برای اسلامی کردن و جایگزین نمودن کلّ مجموعه قوانین به تدریج کنار گذاشته شد. امّا، دو استثناء بغایت چشمگیر بر این واقعیت وجود دارد، یعنی، خود نظام قضائی و سیایت جزائی، هر دو از نقطه نظر حقوق بشر حسّاس و سرنوشتساز. در این گزیده، ما فرایند و منطقی را که حقّ دیرین دفاع در محاکم جنایی تضعیف شده، ردیابی میکنیم.
از قدیم و مطابق قوانین تثبیت شده که توسّط رژیم فعلی ایران نسخ یا تعدیل نشده، متّهم حق دارد وکیل (وکلا) برای خودانتخاب کند که در تمامی دادگاهها و محاکم در مقابل قاضی مستنطق، دادیاران، کلّیه مقامات مدنی و انتظامی و برای کلّیه اتّهامات ریز و درشت از او دفاع کند. بهعلاوه، اگر متّهم نتوانست مشاور حقوق بیابد، منصوب کند یا دستمزد او را بپردازد، در این صورت، بنا به تقاضای او، دادگاه عضوی از کانون وکلا را به عنوان مشاور و مدافع او منصوب میکند.
در جنایات وقتی که مجازات پیشنهادی از سه سال حبس تجاوز نماید، مادّۀ 9 قانون محاکم جنایی سال 1958 منشی دادگاه را ملزم میساخت، در صورتی که متّهم ظرف ده روز از دریافت اخطاریه دادگاه وکیلی را معرفی نمیکرد، به طور خودکار وکیل مدافعی را برای او منصوب نماید. در واقع، دادگاه نمیتوانست تشکیل جلسه دهد و دادرسی را انجام دهد مگر آن که عضو واجد شرایطی از کانون وکلا به عنوان وکیل مدافع حضور داشته باشد. این قاعدۀ کلّی در سال 1978 در دادگاههای نظامی نیز اجرا شد؛ آنجا قبل از این تاریخ فقط مشاور نظامی حقّ حضور داشت. مادّۀ 35 قانون اساسی جمهوری اسلامی در سال 1979 این حقّ اساسی را مجدّداً تأیید کرد.
در 19 سپتامبر 1984، شورای عمومی دادگاه عالی تمیز (دیوان عالی)، با عضویت کلّیّۀ اعضاء دادگاههای گوناگون تشکیل شد و اختیار یافت تا مجموعه رویههای قضائی از لحاظ حقوقی الزامآوری را در مورد تضمین اجرای صحیح فرایند قانونی تعیین نماید، و حقوق تثبیت شدۀ قانونی دفاع را مجدّداً تأیید کرد و در عین حال تعدیل نمود. در آن آمده است:
در تشریفات کیفری، در پروندههایی که مجازات اصلی برای جرم ارتکابی ممکن است اعدام یا حبس ابد باشد، در صورتی که متّهم، شخصاً، وکیل مدافعی تعیین نکرده باشد، دخالت وکیل مدافع، که دادگاه او را در جریان قضیه قرار داده باشد، ضروری است.
در این تصمیم الزامآور، دادگاه با احتیاط زیاد اصلی را تکرار میکرد که قبلاً وجود داشت، در قانون اساسی سال 1979 مجدّداً مورد تأیید واقع شد و از قبل، در روزهای اوّلیه سال 1979 در قانون تأسیس دادگاههای انقلاب اسلامی از جمله شرایط بود. به طور همزمان، حق تعیین وکیل تسخیری توسّط دادگاه از جرائم با مجازات سه سال حبس به جرائم مستوجب حبس ابد یا اعدام تقلیل یافت.
اگرچه این تضمین مهم برای کلّیه محاکم حقوقی در سراسر دوران از فوریه 1979، که رژیم فعلی قدرت را در دست گرفت، الزامآور بود، امّا، اعضاء کانون وکلا، در تلاشهای خود برای سخن گفتن و نمایندگی در مقابل دادگاههای انقلاب، با موانع متعدّد و اذیت و آزار مکرّر، و همچنین درهای بسته، مواجه بودند. آیتالله ربّانی املشی، که در آن موقع دادستان کلّ بود، در مصاحبهای که در روزنامۀ اطّلاعات به تاریخ 9 مارس 1982 درج گردید، با نادیده گرفتن اصل فرضیۀ بیگناهی، دربارۀ فعالیتهای وکلای مدافع اظهار داشت:
چون دفاع از نظر اسلام و قانون اساسی جمهوری اسلامی مجاز است، متّهم و شاکی هر دو میتوانند از خدمات وکلا در دادگاهها استفاده کنند. البتّه تنها آن وکلایی که مدافع اسلام و قانون اساسی جمهوری اسلامی هستند و نه وکلایی که از زبان خود استفاده میکنند مبالغ گزافی دریافت میکنند تا ناحق را حق جلوه دهند، و با فصاحتی گزنده کذب را بر مسند صدق بنشانند.
در باب دفاع در محاکم برای زندانیان سیاسی یا، آنچنان که آنها توصیف نمایند، زندانیان از گروه محارب و الحادی، ربانی املشی افزود، "وکلای آنها میتوانند از زندانیان دفاع کنند مشروط بر آن که حدّاقل به گنه این گروه که محارب و الحادی هستند باور داشته و آماده باشند که دفاعیات خود را بر پایۀ شدّت جرم آنها استوار کنند و تقاضای عفو و تخفیف در مجازات نمایند. آنها نباید بیان کنند که تروریست، جاسوس، محارب و مفسد بیگناهند و اعادۀ آنها به جامعه را خواستار بشوند که دوبار امکان تکرار جرایم خود را بیابند...
به طور کلّی، در سراسر دهۀ 1980 و چند سالی بعد از آن، وکلا اجازۀ ورود به دادگاههای انقلاب را نداشتند. یکی از اعضاء برجسته کانون وکلا، هادی اسمعیلزاده، که، در سال 1980، بیهوده، سعی کرد از رهبری سیاسی دفاع کند و خودش را بر دادگاه تحمیل کرد، در سال 1982 خودسرانه دستگیر شد و به علّت کارش محلّ انتقام قرار گرفته شکنجه شد و مدّت هشت سال او را در حبس نگه داشتند.
غیر از دادگاههای انقلاب تعداد قابل توجّهی از دیگر محاکم، نیز، حتّی در پروندههای مدنی از ورود وکلا برای دفاع جلوگیری کردند. نهایتاً، وکلا آنقدر مرعوب شدند که در دادگاهها حضور نیافتند.
مجمع وکلای ایران، نهاد بسیار محترم غیرمذهبی، که در 5 ماه می 1953 طبق قانون استقلال از خودمختاری برخوردار شد، حرفۀ حقوقی را سازماندهی کرده، و با کلّیه اعضاء شرکت کننده به طور رایگان و برای خیر عموم، بر حقّ دفاع نظارت نمود و در قضایای مدنی و کیفری مساعدت نمود. این نهاد که به علّت تعهّدش به عدالت غیرمذهبی، میراث جهانی روشنفکری، حق دفاع و حقوق بشر شهرت دارد، در کنار قوّۀ قضائیه، هدف اوّلیۀ مسئولین جدید مذهبی فرقهگرا واقع شد. این نهاد متشکّل از چندین وکیل در کشور، تحت هدایت کانون وکلای از دوازده عضو اصلی و 6 عضو علیالبدل تشکیل شده است. انتخاب اعضاء شورا طبق قانون به طور مرتّب هر دو سال یک مرتبه انجام میشد و دارای دادیار انضباطی و دادگاههای انضباطی و دیگر مسئلینی بود که شورا منصوب میکرد؛ اینها همراه با اعضاء و مسئولین شورا به طور رایگان و محض حصول خیر عموم عمل میکردند.
فرایند انتخابی برای از بین بردن استقلال حرفۀ حقوق و سرکوب اِعمال حق دفاع و عدالت غیرمذهبی به عنوان موانعی برای اذیت و آزار افراد بشر با مقاومت و تلاش مستمر چندین نسل از وکلا، اعم از پیر و جوان، در سی سال گذشته روبرو شد. داستانی غمانگیز است، امّا باید به طور کامل بیان شود. دربارۀ این فرایند برنامهریزی شده و شرمآور در اوّلین دهۀ جمهوری اسلام که برای هموار کردن راه جهت سیاست جدید کیفر مذهبی طرّاحی شد تا سرکوب مخالفان ناسازگار را تسهیل نماید، فقط میتوانم به اختصار سخن بگویم. اقدامات خصمانه از قبل، اوایل تابستان 1979، آغاز شده بود، امّا موارد ذیل مراحل عمدۀ این فرایند است:
در ژوئن 1980 شورای انقلابی مانع از انتخابات برنامهریزی شدۀ شورای کانون وکلا شد و اظهار داشت، "قبل از آن که مجوّز انتخابات صادر شود، کانون وکلا باید پاکسازی شود."
در ماه مه 1981 دفاتر کانون وکلا واقع در کاخ دادگستری به قوّۀ مجبره به اشغال در آمد. بازگانی، کتابخانه و صندوقهای مجمع و دفاتر مُهر و موم شد. شورا مِلکی را در خارج ازکاخ اجاره کرد و دفاتر کانون وکلا را در آنجا بازگشایی نمود.
در دسامبر 1981 کمیسیون بینالمللی حقوقدانان ثبت کرد که حقوقدانی که تازه واجد شرایط شده بود به نام محسن جهاندار، به علّت دفاع از اشخاص در محاکمه در دادگاههای انقلاب محکوم و در اوت 1981 با جوخۀ تفنگداران اعدام شد.[1] روز اوّل نوامبر 1981 وکیل جوان دیگری به نام محمّدرضا خاکسار بختیاری که از زندانیان سیاسی (اعضاء مجاهدین) دفاع کرده بود صرفاً به علّت "مبادرت به دفاع از دشمنان نظام" اعدام شد. دیگر اعضاء اعضاء کانون وکلا در این دوران عبارت بودند از منوچهر مسعودی، مشاور حقوقی سابق رئیس جمهور بنیصدر؛ ضیاء مدرّس حقوقدان برجسته و دتیار سابق دادیار انضباطی کانون وکلا؛ دکتر محمود مجذوب، مهدی امینمین، حقوقدان برجسته کهنهکار، مشاور حقوقی سابق هواپیمایی ملّی ایران و از جمله مدیران جامعۀ بهائی، و دکتر منوهر قائممقامی که او نیز بهائی بود.
روز 30 ژانویه 1982، به دستور قاضی دادگاه انقلاب اسلامی، تسهیلات جدید کانون وکلای اشغال شد و عبدالحمید اردلان، رئیس شورای وکلا،دکتر محمّد تقی دامغانی و جهانی امیرحسینی، دو عضو شورا، و نیز خانم بتول کیهانی، منشی کانون وکلا، که در آن زمان حضور داشت، دستگیر شدند. سایر اعضاء شورا، که قبلاً برای داشتن امنیت به ترک کشور ملزم نشده بودند، تصمیم گرفتند پنهان شوند و نهایتاً از خارج تقاضای پناهندگی کردند. در همان موقع، در میان سایر اعضاء برجستۀ کانون وکلا، هادی اسمعیلزاده برای مدافعه از زندانی مشهور سیاسی، در حین محاکمه، بازداشت شد و اجازه حضور در دادگاه را نیافت. بازداشت او شش سال طول کشید و در طیّ این مدت او تحت شکنجه قرار داشت و وضعیت تندرستیاش به شدّت رو به وخامت گذاشت.
در همان روز، به دستور قوّۀ قضائیه انقلاب اسلامی، محافظهکاری جوان به نام افتخار جهرمی، که در آن زمان حقوقدانی تازه واجد شرایط بود، به ریاست کانون وکلا منصوب شد. کسانی که دستگیر شده بودند تحت شکنجه واقع شدند و بدون طیّ تشریفات قانونی به عنوان مفسد به حدّاقلّ شش سال زندان محکوم شدند. رئیس دکتر دامغانی در نتیجۀ شکنحه و شرایط نامطلوب و نامساعد بازداشتگاه سلامت خود را از دست دادند. آقای اردلان، حقوقدان قدیمی بسیار مورد احترام اندکی بعد از آزادی درگذشت و دکتر دامغانی ده سال بعد در سال 1998 در 72 سالگی دار فانی را وداع گفت.
در 19 دسامبر 1982، منشی جدید کانون اشغال شده، در مصاحبهای که در روزنامۀ اطّلاعات انتشار یافت، اظهار داشت که اقدام انضباطی علیه 300 عضو کانون توسّط افراد "مخلص" و "متعهّد" که برای ادارۀ دفتر دادیاری انضباطی دعوت شدهاند صورت خواهد گرفت. در باب پاکسازی او افزود که پاکسازی عمدهای باید به امر شورای عالی قضائی صورت گیرد.
در 18 ژوئن 1983، بنا به تقاضای دادیاری انقلاب طهران در همان روز، شورای انقلاب به ریاست آیتالله محمّدی گیلانی، در قضاوت جمعی واحد که به طور غیابی صورت گرفت، 57 تن از اعضاء برجستۀ کانون وکلا فاقد صلاحیت اعلام شده مجوّز آنها ابطال گردید. قاضی همچنین استخدام آتی آنها در دوایر دولتی را ممنوع اعلام کرد. فهرست شامل اعضاء گذشته و حال شورا و نیز قضّات و دادیاران انضباطی بود.
روز دوم ژانویه 1984 همان قاضی انقلاب حکم جمعی دیگری را در سلب صلاحیت 53 اعضو برجستۀ کانون به همان شیوه صادر کرد.
قانونی جدید در تعدیل حقّ دفاع وضع شد و تحت فشار بینالمللی که متعاقب دیدارهای نمایندۀ ویژۀ سازمان ملل متّحد در امر حقوق بشر در ایران، رینالدو گالیندوپل، در سال 1991 به اجرا گذاشته شد. این قانون طبل پر سر و صدای بیتأثیر، نمایشی تبلیغاتی، بود که به آرامی حتّی مقرّرات موجود را محدود کرد. طبق این قانون دادگاهها فقط ملزم به پذیرش وکلایی هستند که توسّط "طرفین در قضیهای حقوقی" منصوب شده باشند. قانون دادگاهها را به انتصاب مشاوران برای متّهمین و رعایت قانون حضوض الزامی مشاور حقوقی در بررسی پروندههایی که مجازات اصلی برای جرم میتوانست اعدام یا حبس ابد باشد، ملزم نمینمود.
زیر همان فشار بینالمللی بعد از دیدارهای گالیندوپل، تلاشها و اعتراضات مؤثّر حقوقدانان در تبعید، مقامات مملکتی در طهران اعادۀ کانون وکلا را پذیرفتند و اجازه دادند انتخابات شورای کانون انجام شود. اشتیاقی که اعضاء کانون برای دور جدید انتخابات نشان دادند موفّقیتی چشمگیر بود. زمان رأیگیری برای 9 اکتبر 1991 تعیین شد. امّا، یک روز قبل از آن، روز هشتم اکتبر، در اقدامی غیرمرسوم، لایحهای تهیّه و به مجلس شواری اسلامی تقدیم شد و همان روز تصویب شد که بلافاصله تنفیذ گردد و آن به تعلیق در آوردن این رویداد تا پکسازی تحت هدایت رئیس قوّۀ قضائیه بود.[2]
همانطور که در بالا ذکر شد، کانون وکلای ایران سنّت دیرینۀ استقلال، سابقۀ درخشان در دفاع از حقوق بشر و آزادیهای بنیادی و در ترویج حقّ دفاع و گسترش کمکهای حقوقی جهت نیازمندان داشت.
امروز، اگرچه کانون منحل شدۀ وکلا با فقط شبه استقلالی تحت سُلطۀ قوّۀ قضائیه اسلامی و ادارۀ همان کسانی که به قوّۀ مجبره آن را از شورای انتخابی وکلا گرفتند بازگشایی شده، مّا گروه مهمّی از نسل جدید اعضاء، شجاعانه و به وضوح اخلاص و تعهّد خود به حقّ دفاع را نشان دادهاند. بسیاری را باید در زندانها و تحت اذیت و آزار جهت حفظ دیگران یافت یا به عنوان آخرین راه چاره در طلب پناهندگی یافت. و این داستان همچنان ادامه دارد.
در سراسر دهۀ 1980 حتّی یک مشاور بری دفاع توسّط دادگاههای انقلاب اسلامی در جریان پروندهها قرار نگرفت تا از اشخاصی دفاع کند که به جرایمی متّهم شدند که مجازات آن مرگ یا حبس ابد بود.
در چهارده سال اوّل جمهوری اسلامی، هزاران زندانی سیاسی را قتل عام کرد یا در زندانها در سراسر ایران به فرمان محاکم انقلابی اعدام نمود. محاکمهها به صورت غیرعلنی، بدون رعایت جریان صحیح قانونی و اصل فرضۀ بیگناهی و مقرّرات تحقیق صحیح و مناسب و از همه مهمتر، در غیاب وکلای دفاع برگزار شد. هزاران نفر دیگر، نیز، به دلایل گوناگون – به علّت باورهای اجتماعی و دینی خود؛ به علّت ارتداد؛ به علّت نحوۀ زندگی و اظهارات اجتماعی و فرهنگی؛ به علّت روابطشان؛ به دلیل روابط جنسی؛ به دلیل متّهم شدن به قاچاق موادّ مخدّر و سرقت مسلّحانه – در همان نوع محاکمات عجولان، اعدام یا به حبسهای طویلالمدّت محکوم شدند.
طبق قوانین و سنن دیرین کشور، عقیدۀ الزام آور دیوان داوری تمیز 1984، که حضور الزامی وکیل مدافع را مورد تأیید مجدّد قرار داد، و نیز هنجارها و معیارهای بینالمللی مربوط به محاکمۀ منصفانه و حقّ دفاع، محاکمههایی که در غیاب وکلای مدافع برگزار میشود همیشه غیرقانونی و از لحاظ قضایی فاقد اثر است.
بنابراین، کسانی که بر رژیم ایران حاکمند، دولت آن و کسانی که مسئولیت قوّۀ قضائیه را بر عهده دارند، به علّت گرفتن جان هزاران انسان بیگناه با به دار آویختن، با شلّیک تیر و با وسایل گوناگون دیگر، مسئول هستند و باید جوابگو محسوب شوند. اعدامها اجرای عدالت نیست بلکه9 کشتار خارج از صلاحیت دادگاه است. بنابراین، مجرمین را باید به پای میز محاکمه کشید. وضعیت در ایران مستلزم اقدام جدّی است.
[1] International Commission of Jurists, Review No. 27 Justice in Iran, December 1981, p. 7. http://www.iranhrdc.org/files.php?file=PUBLIC/pdf/1323440481940-tiffdocs.pdf
[2] رویداد مزبور در "گزارش نهایی دربارۀ وضعیت حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران توسّط نمایندۀ ویژۀ کمیسیون حقوق بشر، آقای رینالدو گالیندوپل"، سند شماره E/CN.4/1993/41, 28 January 1993 بند 130 منعکس شد.